فقط همین

کاش میشد برم جایی که هیچ آدمی منو نمیشناسه

کاش میشد برم جایی که هیچ آدمی نباشه

گاهی اوقات تو اتوبوس , تاکسی یا مترو نشستم و دارم به سمت یه مقصد خاصی میرم و وفتی هدفونم تو گوشم داد میزنه و چشامُ میبندم به هرچیزی فکر میکنم بجز آدم ها

آدم ها. آدم ها. همیشه بیشترین تلاش واسه درک نشدنم از جانب همین آدم ها بوده مخصوصا نزدیکترین ها و کسایی که برام " تو دیگه چرا لامصب؟ " بودن و هستن

آدم ها (البته نمیشه گفت "آدم" بهتره بگیم این موجودات یا این "کپی" ها) اون چیزی که نشون میدن نبودن و نیستن! یعنی کلا رسالت آدم ها اینه که چیزی که هستن رو پشت چیزی که میخوان باشن ولی تو بودنش ضعیف بودن پنهان کنن و یه لبخند مسخره و چند تا "سلام رفیق" و "دوستت دارم" تحویلت بدن و بعد از مکیدن چیزایی که نیاز داشتن خیلی راحت رها میکننت تا از خون ریزی بمیری

شاید واسه خیلی از ماها موقعیت های غیرقابل تحمل پیش اومده باشه از شکست عشقی (!) و از دست دادن پدر و مادر بگیر تا چیزهای خیلی جزئی تر و کلی تر

ولی از نظر من آدمی که درک نشه, آدمی که هیچکس دلیل کارها و حرفهاش رو ندونه و نتونه نیازهاش رو برطرف کنه از همه کس خسته تره! در واقع آدم نیست, مرده‌ی متحرکه

واسه همین ترجیح میدم جایی باشم که آدم نباشه تا اینکه بین آدم ها باشم و بازم آدم نباشه

آخه زور داره بین 7 میلیارد آدم زندگی کنی و حرف هات بغض بشه و راه نفس کشیدن و دیدن و بوئیدن و لمس کردن و حتی راه زندگی کردنت رو هم سد کنه

دورت پر از آدم ها باشه ولی لعنت بفرستی به اونی که باید باشه و هیچوقت نیست

کلی گوش باشه و باز هم حرفات شنیده نشه

کلی دست باشه و بازم تو از سرمای دستات دندونات رو هم بلرزه

جوونی بیست و چند ساله باشی و پاتوق دلتنگیت بهشت زهرا باشه

میدونی سر قبر غریبه ها زار زدن چه حسی داره رفیق؟

آره آدم ها مرده هاشون مفید تر و بی خطر تر هستن

به قول حضرت پناهی که میگه "چه مهمانان بی دردسری هستند مرده‌گان"

آره این منم! این نوسته ها, این غم ها, این شادی ها

این منم! من, اول شخص همیشه مفرد


نظرات 5 + ارسال نظر
تراویس 29 مرداد 1391 ساعت 03:01 http://zertopert.blogsky.com

کلا خوب نمیشه جایی رفت که آدم نباشه
ولی من همیشه میگم کاش بشه جایی رفت که اصلا ایرانی جماعت توش نباشه،خودت باشی تنها تو یه کشور دور و غریب

پَــت 29 مرداد 1391 ساعت 03:22

فهمیده نشدن خیلی سخته، نبودِ اونی که باید باشه و نیس سخت تر...
قایقی باید ساخت،دور باید شد...

روانشناس 29 مرداد 1391 ساعت 05:04 http://www.shadkami.blogsky.com

خوب مینویسی

کیونی 30 مرداد 1391 ساعت 15:36

عوفففففففففففففففففف ...ینی خوب می باشی

esmeto 31 مرداد 1391 ساعت 18:40

حرفای دل بدجور درد داره!!!
حرفت ازته دلم بود......

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد