-
راه تویی چاه تویی نهر تویی بحر تویی, گا منم دیگه
24 مرداد 1392 16:19
آدمیزاد از هیچی خبر نداره که. یه روز همینجوری که داره راه خودشُ میره یهویی میبینه زیر پاش خالی شد و تَــق با مخ خورد زمین. چشاشُ وا میکنه و میبینه ته چاهه. همه هم مثل همن یعنی اولش که میوفتن ته چاه هی زور میزنن که بیان بیرون به دیوار چنگ میندازن یکم میرن بالا دوباره تَــق با مخ میخورن کف چاه. هر طنابی ببینن بهش...
-
خوش به حال باغهای معلق بابل
18 خرداد 1392 14:24
هر آدمی بلاخره یه روزی میرسه به جایی که با خودش میگه دیگه باید جمع کنم و برم. اون روزایی که به امید بیدار نشدن میخوابه یا روزایی که دیگه بوی بربری تازه و خیار و گوجه و پنیرِ عصرونههای تابستون هم حال نمیده. اینکه چیُ جمع کنم و کجا برم براش مهم نیست, فقط میخواد جمع کنه و بره. میخواد نباشه. ماها که چیزی واسه جمع کردن...
-
پیر شدم. پیرِ تو ای جوونی
9 اردیبهشت 1392 20:44
میگه زندگی رو یه طناب فرض کن بین هیچ و هیچ. از همون اول که چشم باز میکنی یه چوب میدن دستت که از روی طناب رد شی مثل این بندبازای سیرک , دقیقن مثل همونا , حالا شاید یه سریا هم نشستن اون پشت دارن نیگامون میکنن و به ریشمون قاه قاه میخندن , کسی چه میدونه. همینجوری که با پاکت سیگار وَر میریم سر تکون میدیم که ینی ای آقا....
-
بیل را نکش, بذا از تشنگی بمیره
21 فروردین 1392 16:16
چند وقت پیش یدونه ازین وسترن قدیمیا دیدیم , ازین هفت تیر کشیا و کلاه لبه دارآ و سیگار کوتاه آ و صورت آفتاب سوخته ها. اینا وسط بیابون انقد با اسب مادر مُرده رفتن و رفتن که اسبه تشنه ش شد و افتاد تلف شد. یارو رو کرد به رفیقش گفت اسب وقتی تشنه ش میشه باید همون موقع آب بخوره , درست همون موقع که تشنه ش میشه وگرنه میوقته...
-
ورق بزن مرا
12 فروردین 1392 03:03
بچه بودیم هروقت آقامون داشت با رفیقاش ورق بازی میکرد میشستیم بقل دستش منتظر میشدیم یه دست تموم شه. تا یه دست تموم میشد و اینا شروع میکردن به کل کل و کری خوندن ما ورقُ کش میرفتیم میبردیم یه گوشه میشستیم هرچی عکس توشون بود سوا میکردیم. بیبی و شاه و سربازها رو میگرفتیم دستمون میرفتیم جلو آقامون میگفتیم منم...
-
چوبـین
2 فروردین 1392 01:15
بیحوصلگی واسه آدمیزاد مثل موریانه واسه چوب میمونه. اولش فقط حوصله نداری شبا به موقع بخوابی , تا سر صبح بیدار میمونی و از اونورم حوصله نداری به موقع بیدار شی , تا لنگ ظهر میخوابی. رفته رفته میبینی دیگه حوصله درس خوندن هم نداری , حوصله فیلم دیدن یا حتی حوصله آهنگ گوش کردن هم نداری. همه کتابا نصفه نیمه ول شده و فیلما...
-
تکرار یعنی مرگ
12 اسفند 1391 04:13
آدم باید گاهی ول کند هرچه هست و نیست را ول کند و تمام شود. ته بکشد , ته نشین نه ها , ته بکشد , یعنی از سوراخی که راهی به بیرون پیدا میکند فرار کند. فرار کند , از خودش , از افکارش , از اطرافیان و توقعاتشان , از آهنگهای گم شده لا به لای فولدرهای فراوانِ درایو C , از فیلم هایی که دیدنشان به فردا و پسفردا موکول شد , از...
-
کاپشنِ بو داده
28 بهمن 1391 05:21
کاپشنُ که از تو کمد درمیاری , اولِ زمستون , بو میده , بوی یه کاپشنی رو میده که نه ماه تو کمد بوده , بوی یه کاپشنی رو میده که داشته به توی کمد بودن عادت میکرده , بوی یه کاپشنی رو میده که با خودش میگفته اینجا هم همچین بد نیستا , بوی یه کاپشنی رو میده که دیگه امیدی به خیس شدن زیر بارون و سفید شدن زیر برف نداره , بوی یه...
-
مرگ بر تقویم
19 بهمن 1391 18:39
خوبیِ تقویم اینه که میبینی روزا داره میگذره و بدیِ تقویم اینه که میبینی روزا داره میگذره
-
ما دیگر به ته خطِ وصف تو رسیده ایم
7 بهمن 1391 02:13
کاش میشد این نفس که فرو میرود و ممد حیات است , برون نیاید... اونجوری شاید مفرح ذات میشد
-
آدم است دیگر , گاهی یهویی میوفته میمیره
4 بهمن 1391 01:38
خیلی دوست دارم بیام اینجا مثل خیلیها بنویسم از آدمها , آمدن و رفتنها بگم یادته میرفتیم فلان جا میشستیم روبروی همدیگه و به در و دیوار میخندیدیم؟ بعد یاد لبخندت و اون نگاه عاقل اندر شاسگولت بیوفتم و بگم آخ آخ چشمات.. چشمات! از بوی عطرت بگم و آدمایی که تو خیابون بوی تو را میدن ولی با تو تومنی دوزار فرق دارن از...
-
قابل توجه مسئولین
24 دی 1391 11:19
همیشه و همه جا بهمون دیکته شده که دروغگو دشمن خداست ولی متاسفانه هیچکس شفاف سازی نکرد که آیا راستگو هم دوست خدا محسوب میشه یا نه؟
-
تاریخ وفات :
24 دی 1391 11:14
ما از اونجایی که دیگه از مردن نترسیدیم , فهمیدیم که مُردیم
-
قورباغه والدین ات را قورت بده
21 دی 1391 21:37
ذات بشر همینه که از هر چیزی منع بشه برای تجربه کردنش حریص تر میشه پس بهترین استراتژی والدین برای تربیت فرزندان میتونه "امر به منکر و نهی از معروف" باشه یعنی اگه شما یه روز پسرتون رو بکشید یه گوشه و انگشت اشاره به سمتش دراز شدهوار بگید "پسرم نبینم فردا آدم بشی آ , بفهمم با اون رفیقای آدم حسابیت میگردی...
-
مغزی که سِکسِکه میکرد
16 دی 1391 02:11
بهمنی آتش میزنی , اسفندی دود میکنی , تیر میکشی! خودکار را در باغچهی دلت میکاری و منتظر جوانه های سکوت میشوی که با تغذیه از رُس وجودت شکوفه خواهند داد. سالِ نو , که مردم خودکشیِ دسته جمعیِ تقویم ها را جشن میگیرند , فقط گوش میکنی. به صدای پای عابرانی که هیچکدامشان با صدای هیچ آمدنی همخوانی ندارد. بین چهار راهی که از...
-
فاثـله
16 دی 1391 01:44
فاصله را باید با ث نوشت تا هروقت که شاعر خواست جای نقطه ها را جابجا کند تغییری در معنایش ایجاد نشود تا اگر فاثــله , قاتـله شد , کسی تعجب نکند فاصله قاتل است , میکُشد
-
کمپین پیچاندنِ عصر جمعهی ملعون
11 دی 1391 18:46
آقا ما نشستیم فکر کردیم یه تقویم جدید ساختیم یه تغییراتی تو تقویم فعلی ایجاد کردیم در راستای عشق و حال! بلاخره تکامله دیگه. تقویمی که ما ساختیم هفته ش هفت روزه , از شنبه تا جمعه مثل همین تقویمی که الان موجوده , فقط با این تفاوت که جمعه ش عصر نداره. ینی شما پنج شنبه شب میخوابی جمعه ظهر ساعت دوازده بیدار میشی یهویی روز...
-
ما چرا میفهمیم؟
8 دی 1391 14:20
موشکِ کاغذی هم پرواز را میفهمد. با اینکه میداند آخرِ هر پروازش آسفالت و کفش رهگذران است اما باز هم پرواز را بر مدفون شدن زیر غبار کلمات ترجیح میدهد. قطار هم اشکِ وداع مسافر را میفهمد. با اینکه مجبور است آنهمه اشک و بغض را بین شهرها جابجا کند و زیر سنگینی غم مسافران کمر خم کند اما نمیایستد , فقط جیغ میزند. ساعت هم...
-
Home Sweat Home
8 دی 1391 13:55
همه وقت شروعِ یه مسافرت ترجیح میدن از "رفتن به مسافرت" استفاده کنن ولی برای تموم کردن یه مسافرت همیشه سعی میکنن بجای "برگشتن از مسافرت" از "برگشتن به خونه" استفاده کنن. آدم باید دلیل و انگیزه داشته باشه , چه واسه رفتن چه واسه برگشتن...
-
شروعِ پایان , پایانِ شروع
1 دی 1391 14:21
اینورِ بوم و اونورِ بوم تومنی دوزار فرقشونه داری سعی میکنی بیای جلو که از پشت نیوفتی همه چی داره بد پیش میره همه چی داره هُل میده که عقب عقبی بری و از پشت بیوفتی هی زور میزنی , کم نمیاری , جلوی همشون وایمیستی ولی بلاخره زورت تموم میشه بازم همه چی داره بد پیش میره خودتم داری بدترش میکنی که حداقل به یه جایی برسی از...
-
سرگردان
1 دی 1391 01:09
مسافرت خیلی حال میده اما بلاخره یه روزی خسته کننده و ملال آور میشه و بهترین قسمت یه مسافرتِ خسته کننده , راهِ برگشتن به خونه هستش! آدم بعد از یه مدت دوری از خونه دلش واسه برگشتن به خونه تنگ میشه. تو راه برگشت به خونه یه لذتی هست که کلِ خستگیِ مسافرتُ از بین میبره. واسه حیاطش , جمع خانواده , کوچه و رفقا , آدم حتی واسه...
-
واقعیت ستیزی
1 دی 1391 00:40
یه پیرمرد تو همسایگی ما تنها زندگی میکنه , تقریبا هفتاد یا نهایتا هشتاد سالشه این پیرمرد یه عادت عجیبی داره هر روز عصر که میرسه جلوی درِ خونه ش , اول دو سه بار زنگِ درُ میزنه و منتظر میشه که یه نفر بیاد درُ براش باز کنه. بعضی وقتها خیلی منتظر میشه ولی کسی درُ باز نمیکنه , یعنی کسی نیست که درُ باز کنه! بعد که متوجه...
-
کارشناس هواشناسی - شبکهی "یه روز خوب"
28 آذر 1391 00:17
جبههی هوای سرد از قسمت غربی وارد کشور شده است در اکثر نقاط کشور برای فردا هوایی ابری همراه با بارش پراکندهی باران پیش بینی شده است چترها را آتش بزنید و هدفون ها و سیگار هایتان را آماده کنید با آرزوی ساعاتی خوش برای شما :)
-
:)
28 آذر 1391 00:02
خیلی فرق هست بین خندیدن و شاد بودن
-
واسه بعضی چیزا نباید اسم بذاری همون نیو فولدر بمونن
26 آذر 1391 02:41
خیلی چیزا هستن که ماهیتشون هیچ تناسبی با اسمشون نداره مرغابی! نه میشه به چشم مرغ بهش نیگا کرد نه به چشم یه حیوونِ آبزی. بال و پرِ مرغ داره ولی قابلیت پرواز نداره , تو آب زندگی میکنه ولی با آب زندگی نمیکنه و بدون آب هم زنده س. خربزه! نه خره نه بزه. در واقع اصلا حیوون نیست بلکه یه نوع میوه س که هیچ شباهتی از لحاظ ظاهری...
-
میدونی زندگی ما چجوریه؟
24 آذر 1391 21:57
روی این لـیـنـک کلیک کنید! یه صفحه جدید باز میشه , هر کاری توی اون صفحه ازتون خواسته شده رو انجام بدید میشه داستانِ زندگی ما
-
اطلاع رسانی کنید! رسانه شمایید
22 آذر 1391 03:34
یه روزایی میدوئه , یه روزایی میشینه یه گوشه انگار نه انگار هیچوقتم زمان بندیش در راستای لذت بردن ما از زندگیمون نبوده ینی روزایی که دنیا سرِ جنگ داره و ما هم سیگار نداریم میشینه یه گوشه زل میزنه به ما بش میگیم آقا پاشو راتو بکش برو چی میخوای از جون ما؟ اما جواب نمیده حتی دو سه تا باطریِ نو انداختیم روش بلکه تندتر بره...
-
شب دراز است و قلندر در حمام
18 آذر 1391 23:19
شما زندگی ما رو یه وانِ حموم فرض کن درپوشِ لوله رو میذاریم یه عمر باید صبر کنیم تا وان پُر شه. آبُ که باز میکنیم اولش داغ میاد , میسوزیم , بعد آروم آروم سعی میکنیم با گرم بودنش کنار بیایم. تا میایم از گرمای آب لذت ببریم یهویی آب سرد میشه , دندونا رو هم میرقصن و موها سیخ میشن , ولی بازم عب نداره با اینم کنار میایم. تا...
-
کدوم پایِ لرز واسه کدوم خربزه س؟
18 آذر 1391 00:20
پایِ لرز را به خاطر بسپار , خربزه رفتنی ست
-
ناکجا آباد , خیلی کیلومتر
16 آذر 1391 00:51
جاده یه طرفه س! خسته شدی بزن بقل یه استراحتی بکن یه چایی بزن , یه سیگار دود کن! بدون هیج دغدغه ایی یا اگه یه وخ جوش آوردی , بکش تو شونه خاکی و کاپوتُ بده بالا نگران نباش! دیر نمیشه , همهی اونایی که عجله کردن پشیمونن آقا, پشیمون. ما میگیم دیر رسیدن بهتر از خسته رسیدن , البته اگه مقصدی باشه واس رسیدن خلاصه ش اینکه...