مسافرت خیلی حال میده
اما بلاخره یه روزی خسته کننده و ملال آور میشه و بهترین قسمت یه مسافرتِ خسته کننده , راهِ برگشتن به خونه هستش!
آدم بعد از یه مدت دوری از خونه دلش واسه برگشتن به خونه تنگ میشه. تو راه برگشت به خونه یه لذتی هست که کلِ خستگیِ مسافرتُ از بین میبره.
واسه حیاطش , جمع خانواده , کوچه و رفقا , آدم حتی واسه حموم و مستراح خونهی خودش دلتنگ میشه. همه چیز برمیگرده به خونه! همه چیز از خونه شروع میشه و با خونه تموم میشه.
ولی...! ولی امان از روزی که خودِ خونه هم ملال آور و خسته کننده بشه
سرگردون میشی! از همه طرف صدا میاد ولی هیچکس صدات نمیکنه
آخرش از سرگردونی هم خسته میشی و دیگه سر برنمیگردونی! حتی با صدای یه آشنا
تو خوده چس ناله ای آدم زنده اینارو می خونه میمیره چه برسه به من که مردم قبلن