20 نمره

گریه ی یک مـــرد را با رسم شکل توضیح دهید

سکوت دلیل بر نبودن حرف نیست

روزایی هست که مث یه نارنجک ضامن دار میشی
خودت و حرفات آماده ی ترکیدن هستین
دوس داری ضامنُ بکشی و خودت و پرت کنی یه گوشه و منتظر انفجار باشی
ولی کسی نیس ضامنُ بکشه
انقد میمونی که نَم میکشی
دیگه عمل نمیکنی حتی اگه کسی باشه که ضامنتُ بکشه
اینجاس که یه خشاب سکوت خالی میکنی تو پیشونی خودت و خلاص

بشین پیش من! همین صندلی بغلی

چن روز پیش تو مترو یه چیزی که همیشه بود و ندیده بودمش نظرمو جلب کرد

آدما وختی سوار مترو میشن یا تو ایستگاه منتظر رسیدن قطار هستن اگه خلوت باشه و تعداد صندلی های خالی زیاد باشه صد در صد با بیشترین فاصله ی ممکن از همدیگه میشنن

ینی اگه 6 تا صندلی بغل هم خالی باشه جوری میشنن که 4 تا صندلی بینشون فاصله باشه

ولی وختی مجبور باشن مثلا اگه مترو شلوغ باشه تو صندلی های 6 نفری شاید 8 نفر هم بشینن

شاید وختی خلوت بوده و اونی که ازش فاصله گرفتن خعلی آدم خوب و مرتبی بوده باشه! از اینایی که عطر میزنن و وختی پیششون میشنی هی شروع نمیکنن به پرسیدن سئوالای بی ربط

شایدم وختی که از سر اجبار چسبیدن به یه نقر مجبور باشن بوی عرق و خعلی چیزایی که بدشون میاد رو تحمل کنن و توی کل مسیر هم به سئوالای بی ربط اون یه نفر جواب بدن

آدما تو زندگی روزمره هم همینجوری ان! ینی از همدیگه فاصله میگیرن و تا جایی که امکانش هست به همدیگه نزدیک نمیشن حتی اگه اون کسی که ازش فاصله میگیرن کسی باشه که از ته دل دوسش دارن انقد ازش فاصله میگیرن و که کلی آدم و خاطره و هزار تا کوفت و زهرمار میاد بینشون و یه دیوار ضخیم درست میکنه! از اون دیوارایی که نه در داره نه پنجره

انقد از هم دور میشن که کم کم بی تفاوتی و فراموشی پا پیش میذاره تا کلن همدیگه رو از زندگیشون حذف کنن! اینجا همونجایی که مجبور میشی یه نفر دیگه که به اجبار چسبیدی بهش رو دوس داشته باشی! اینجاس که مجبوری آدما رو بجای دوس داشتن و تکیه کردن بهشون , تحملشوت کنی! اینجاس که کم کم خسته میشی! از بوی عرق و بوی تعفن آدمایی که به اجبار تو زندگیت هستن از آدمایی که باید باشن و نیستن از خریت خودت که از اونا فاصله گرفتی خســــتـــــه میشی!

بند دلم بند موهایت

وختی موهایت را میبندی مهارت همه ی بندبازها را به سخره میگیری

دنیای سه در چهار ِ من

یه اتاق سه در چهار دارم تو حیاط که خعلی غمیگنه

زمستون نمیشه گرمش کرد و سرما اذیت میکنه تابستون هم نمیشه سردش کرد و گرما اذیت میکنه ینی یه فصل درمیون واسه اونجا بودن باید کلی بدبختی بکشم

حریم شخصی که اصن نداره هرکی هروخت دلش بخواد میاد و میره

در اکثر مواقع ازش به عنوان انباری هم استفاده میشه که باعث میشه شبا واسه خوابیدن هفت خان رستم بگذرونم تا یه جایی یه گوشه ش پیدا کنم (دقت کنید که اتاق 12 متره ها)

ولی با همه ی این تفاصیر بازم دوسش دارم! 

اولین دلیلش همینه که بخاطر غمگین بودنش باهاش همزادپنداری میکنم

دومیش هم اینکه اونجا شده مث قلمرو فرمانروایی واسم! همه چی با قانون خودم پیش میره همه چی به میل خودمه خلاصه اینکه یه دنیای جدا از بقیه واسه خودم توش ساختم

خوبیش اینه که هروخت از آدما خسته میشم میخزم تو دنیای 12 متری خودم و پشت یه لپتاپ خسته و یه اینترت و یه لیوان چای غم پهلو "یه روز خوب" رو واسه خودم میارم

دنیای سه در چهار ِ من از دنیای خعلیا بزرگتره!

نگاهم کن

کسی که نگاهتو نمیفهمه و هی سعی میکنی با حرف بهش بفهمونی

حس چای خوردن تو لیوان یه بار مصرفُ به آدم القا میکنه

تزویر آهنگها

 

بترسید از آهنگایی که شاد ان ولی ماهیت غمگینی دارن

این آهنگا واسه آدم دو جور خاطره میسازن

وختی شادی فقط قسمت شاد آهنگُ میشنوی وختی هم غمگینی تازه غمی که پشت آهنگ بوده رو درک میکنی

یه روز که بعد از مدت ها این آهنگُ دوباره گوش میدی هم روزایی که شاد بودی هم روزایی که داغون بودی میاد جلوی چشات

بعد از یه دو دو تا چار تا کردن میفهمی که چی بودی و چی شدی! اینجاس که دلت میگیره

سراغ این آهنگای لعنتی نرید آغا نرید

هشدار


خدا گر ز حکمت ببندد دری ز رحمت ببندد در دیگری و بازهم ز شوخی ببندد در دیگری 
و همچنان بستن در ها ادامه دارد
مواظب باشید لای در نمونید

تاکسی درایور های عزیز


با عرض سلام و خسته نباشید
راننده ی عزیز هدف از نصب سرعتگیر در معابر سطح شهری کاهش سرعت شما و کاهش تصادفات است نــه شکستن لگن مسافران و وارد کردن آسیب های جدی و جبران ناپذیر به ستون فقرات آنها.
با تشچر و به امید فرداهای بهتر


وختی یکی داره میره حتی اگه بود و نبودش واسه شما فرق چندانی نداره سعی کنید خودتونو بی تفاوت نشون ندین! بجای "به سلامت" یا "موفق باشی" بهتره از "نرو" یا "بمون" استفاده کنید! اصن اگه رفت اصرار کنید که برگرده
بعضی وختا آدما فقط و فقط واسه این میرن که ببینن کسی هست که بودنشون واسش مهمه یا نه! اگه اینجور مواقع آدما حس تنهایی بکنن داغون میشن! آدمارو داغون نکنید

بی معرفتا


آغا این آهنگا خعلی بی معرفتن
یه عمر باهاشون زندگی کردی تو شادی و غم هرچی گفتن گوش کردی ولی اصن انگار نه انگار! یه دفه وختی پلی میکنیشون هولت میدن وسط خاطراتی که یه عمر ازشون فراری بودی وختی هم دستشونو میگیری که نیوفتی یه لبخند مسخره بهت میزنن و دستتو ول مکنن

مجنون شیرین

لبخندِ شیرینت همه ی شهر را فرهاد میکند , مرا مجنون

شیر یا خط؟


وختی واسه تصمیم گرفتن بین دو تا چیز متفاوت از سکه واسه شیر یا خط استفاده میکنی مهم نیس شیر میاد یا خط! مهم اون لحظه ایه که سکه رو هوا در حال چرخیدنه و تو داری زیر لب میگی "خدا کنه شیر (یا خط) بیاد" اینجاس که از دودلی درمیای و میفهمی تو دل خودت چه خبره!
تصمیم خودتُ بگیر گور بابای شیر یا خط

آهنگ شناسی


آهنگای گوشی یا پلیر هر شخص از نظر من سه دسته س :
دسته ی اول آهنگای روز و آهنگایی که تازه دانلود شدن یا آهنگایی که تازه از کسی گرفتی
این دسته از آهنگها هر روز پلی میشن و توی مدت چند دقیقه ای که هدفون تو گوشته حداقل چن تایی از این آهنگارو پلی میکنی
دسته ی دوم آهنگایی که هر چن وخت یه بار سراغشون میریم و معمولن آهنگای خوب و با ارزشی بودن که بعد از یه مدت هنوز هم فراموش نشدن
گلچین آهنگای دسته ی اول بعد
 از یه مدت به دسته ی دوم انتقال پیدا میکنن و دوره ی پلی شدن این آهنگها از هفته ای یکبار تا ماهی یکبار متغیره!
اما دسته ی سوم! این آهنگ ها اکثرن ماهیت غمگینی دارن حتی اگه آهنگهای شادی باشن! آهنگای این دسته معمولن آدمو یاد روزایی میندازن که آدم ازشون فرار میکنه و دوره ی پلی شدن این آهنگها شاید سالی یکبار باشه و روزی که این آهنگا باز هم پلی بشن قطعن فرد دارای فازی بسیار داغون میباشد!

هیروشیما


خعلی هارو میشناسم که زندگیشون توی یه صحنه گیر کرده
مثلا فرض کنید کسی رو که تو غروب یه روز سرد زمستونی عزیزش ترکش کرده و یه موزیک بگراند و سیگار و یه بغض هم ضمیمه ش کنید!
خب معلومه که سرمای اونروز تا مغز استخون این آدم نفوذ میکنه
این آدم تا ابد زندگیش تو غروبی میمونه که قطعا دسترسی به طلوع دوباره واسش خعلی سخت میشه چون تا روزی که چشم داشته باشه و خیابون هارو ببینه یاد همون خیابون لعنتی میوفته یا با دیدن رهگذرهایی که کوچکترین شباهتی به اون شخص "خاص" داشته باشن خاطراتش شروع میکنه به چکه کردن!
تا روزی که گوش داشته باشه و همون آهنگ لعنتی رو بشنوه دیگه هیچ چیز نمیشنونه یا یه صدایی شبیه تون صدای همون شخص "خاص" کافیه تا کاری باهاش بکنه که آمریکا با هیروشیما نکرد
تا روزی که سیگار باشه تا روزی که بغض باشه تا روزی که غروب باشه تا روزی که این آدم باشه اون شخص "خاص" هم خواهد بود
این آدم تا ابد زندگیش تو غروب میمونه
هیروشیمای بعضی نگاها , حرف ها و اتفاق ها تا ابد آباد نخواهند شد