کاپشنِ بو داده

کاپشنُ که از تو کمد درمیاری , اولِ زمستون , بو میده , بوی یه کاپشنی رو میده که نه ماه تو کمد بوده , بوی یه کاپشنی رو میده که داشته به توی کمد بودن عادت می‌کرده , بوی یه کاپشنی رو میده که با خودش میگفته اینجا هم همچین بد نیستا , بوی یه کاپشنی رو میده که دیگه امیدی به خیس شدن زیر بارون و سفید شدن زیر برف نداره , بوی یه کاپشنی رو میده که بیخیالِ دنیای بیرون کمد شده , بوی یه کاپشنی رو میده که از بوی خودش هم بدش میاد. ولی راضیه.

اما وقتی در کمد باز میشه , کاپشن کم کم بوش عوض میشه , بوی دنیای بیرون کمد میگیره , بوی آتیش , بوی بارون , بوی امید , بوی تن میگیره. وقتی در کمد باز میشه کاپشن بوی زندگی دوباره میگیره , بوی کاشپنی رو میگیره که میگه دیگه برنمیگردم به کمد , بوی کاپشنی رو میگیره که نمیدونه این بوی جدید فقط سه ماه میمونه , بوی کاپشنی رو میگیره که دوباره قراره بهارو نبینه , بوی کاپشنی رو میگیره که دوباره میخواد بوی کمد بگیره ولی نمیدونه و امیـــدواره.

کاشکی کاپشن‌ها یه بار مصرف بودن. کاشکی کاپشن‌ها بو نمیگرفتن.

کاشکی هیچ جا کمد نبود و هیچ کمدی در نداشت.

کاش هیچی بو نمیداد.

نظرات 4 + ارسال نظر
رادمان 28 بهمن 1391 ساعت 05:35 http://www.tfn.blogsky.com

فقط کاش؟؟

اسم تو 1 اسفند 1391 ساعت 11:36 http://teracafe.blogfa.com

حاجی. ما خعیلی وخته بو گرفتیم و توحسرتامون به بهار نرسیدیم. زمستونی بودن بهترین حال واس ماست...

مهتاب 11 اسفند 1391 ساعت 20:29 http://naneveshtehayeman.blogsky.com

کاش.......

جنده سگ 12 اسفند 1391 ساعت 18:17 http://jendesag.tv

کاش می شد هیچ کس نمی چسید
کاش می شد
ای کاش
به حق علی چوس تو ...
بگذریم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد