بعضی از قورباغه ها نسبت به تغییر دمای محیط اطرافشون واکنش کُندی از خودشون نشون میدن. واسه اثبات این نظریه یه آزمایشی انجام شد به اسم "قورباغهی دیر پز"
آزمایش اینجوری بود که یه قورباغهی رو مینداختن تو یه ظرف فلزیِ پر از آب با دمای معمولی و بعد زیر ظرف فلزی یه شعلهی کوچیک روشن میکردن تا دمای آب کم کم بره بالا تا به دمای مورد نظرشون برسه.
دمای آب رو به افزایش بود و قورباغه هم بیخبر از همه جا نشسته بود که یهو متوجه میشه که دمای ظرف زیادی داره میره بالا و شاید براش خطرناک باشه واسه همین سعی میکنه که از ظرف آب بپره بیرون ولی نمیتونه!! چون دمای آب به اندازه ای بالا رفته بوده که باعث شده قورباغه فلج بشه و نتونه حرکت کنه.
یه فرضیهای هم هست به اسم "آدم زود سوز" که من بدون آزمایش هم میتونم اثباتش کنم.
آدم تا وقتی که خوشحاله و همه چی بر وقف مرادش میگذره متوجه تغییر شرایطش اطرافش نمیشه. متوجه نیست که روزا داره میگذره, شرایط داره بدتر میشه, آدما دارن میرن, مشکلات دارن میان. در حال قدم زدن تو بلوار آرزوهاش غرق تو رویاهاش با خاطراتش زندگی میکنه تا اینکه یهو یه جایی به خودش میاد و متوجه میشه که یه اتفاقی اقتاده. یه چیزی سر جاش نیست. جلو آینه سراب میبینه. داره میمیره. با خودش میگه درستش میکنم ولی تا میاد یه کاری بکنه میبینه که خستگی نمیذاره حتی از جاش بلند شه تازه اگه بلند شه هم کلافگی و بیحوصلگی دست و بالشو میبنده. اینجا جاییایه که آدما کم میارن
آدما اینجا میسوزنن. آدمی که بسوزه خودشم از بوی تعفن لاشهی خودش فراری میشه.
از خودش خسته میشه. میره یه گوشه و مستقل از زمان و مکان فقط فکر میکنه. به خودش که هیچ بودن و نبودنی روش تاثیر نداره و به بقیه که بودن و نبودنش روشون هیچ تاثیری نداشت
آدما زود میسوزنن! خیلی رودتر از تصور خودشون
آدم رویا سوخته ، جذام درونی بعد از سوختگی
عالی
بازم مخلصم :*
یاد کتاب "برنده تنهاست"افتادم